پیشگویی مسیحایی هفتاد «هفته» (دانیال ۹ : ۲۴-۲۷)

فوریه 24, 2010

پیشگویی مسیحایی هفتاد «هفته» (دانیال ۹ : ۲۴-۲۷)
.
 

شصت‌ونه «هفته» تا آمدن مسیح رهبر

 مجموعه-فرازهایِ ۹ : ۲۴-۲۷ از کتابِ دانیال نبی که به نبوت «هفتاد-«هفته»» مشهورند، زمان ورود مسیح به اورشلیم، به‌عنوان پادشاه اسرائیل، و مرگِ او را پیش‌گویی نموده‌اند.

هفتاد «هفته»، برای قوم تو و شهر مقدس تو مقرر می‌باشد، تا: از نافرمانی‌ جلوگیری شود؛ گناهان مختوم گردند؛ شرارت کفّاره شود؛ پارسایی‌یِ جاودانی (و پایدار) آورده شود؛ رؤیا و نبوت به‌انجام رسد؛ و قدس‌الأقداس تدهین شود. [1]

این را بدان و درک کن که: از (تاریخ) صدور فرمان بازسازی و بناکردن اورشلیم، تا (آمدن) مسیح رهبر، هفت «هفته» و شصت‌و‌دو «هفته» خواهد بود: (اورشلیم) با میادین (کوچه‌ها و مراکز عمومی) و حصارهایش دوباره بنا می‌شود، آن‌هم در زمان تنگی و پریشانی.

بعد از آن شصت‌و‌دو «هفته»، مسیح کشته خواهد شد، و برای خودش هیچی نخواهد بود. (سپس) قوم آن رهبر می‌آید؛  شهر و جایگاه مقدس را ویران می‌کند. سرانجام آن همانند با سِیلی خواهد بود: جنگ تا آخر، ادامه خواهد داشت؛ ویرانیها معین شده‌اند. او، برای یک «هفته»، عهد استواری را با بسیاری خواهد بست. در میان این «هفته»، او قربانی و هدایا را موقوف خواهد کرد. بر فراز (یا، بر بال) معبد، بتها (یا، اشیاء) مکروه (یا، مکروهات)، که مسبب ویرانی می‌گردند، برپا می‌گردد؛ تا (فرا رسیدن) سرانجامی که مقدر شده است، بر ویران‌گر ریخته شود. [2]

این مجموعه-فرازها را می‌توان به‌درستی در دو بخش تقسیم نمود. در بخش اول -یعنی، در فراز دانیال ۹ : ۲۴- طرح کلّی‌یِ آن‌چه در طی این هفتاد «هفته» قرار است رخ دهند، تعیین شده است. در بخش دوم -در فرازهایِ دانیال ۹: ۲۵-۲۷- جزئیاتِ بیشتری در رابطه با آن‌چه در این بازه‌یِ زمانی رخ می‌دهند، مکشوف شده‌اند. در این بخش، هفتاد «هفته»‌یِ آیه‌یِ ۲۴ به سه بخش، تقسیم شده‌اند: هفت «هفته»؛ شصت‌و‌دو «هفته»؛ و یک «هفته»‌یِ پایانی.

واژه‌ای که در این فرازها «هفته» ترجمه شده است (واژه‌یِ «שָׁבוּעַ» که ‹shavua تلفظ می‌شود)، در اصل به معنای ”هفت، هفتگانه، هفت روز یا سال“ می‌باشد. البته، از ساختار برگرفته و سیاق آیاتِ دانیال ۹ : ۲۴-۲۷، به نظر روشن می‌آید که منظور از «هفته،» یک دوره‌ی هفت ساله است؛ به‌ویژه که در ابتدای فصل ۹، می‌خوانیم که مسألت و پرس‌وجوی دانیال بر مبنای تعداد سال‌ها بوده است.

در سال‌ اول (سلطنت)‌ داریوش،‌ پسر خشایارشاه‌، که‌ از نسل‌ مادیان‌ بود، و بر بابلی‌ها حکومت می‌کرد — در سال‌ اول‌ سلطنت‌ او، من‌ دانیال‌، عدد سال‌هایی‌ را که کلام خداوند درباره‌یِ‌ آن‌ها به ‌ارمیای‌ نبی‌ نازل‌ شده‌ بود، از کتب‌ فهمیدم؛ که در هفتاد سال‌ خرابی‌ اورشلیم‌ تمام‌ خواهد شد. پس،‌ روی خود را به‌سوی‌ خداوندْ خدا متوجه‌ ساختم‌ تا با دعا و تضرّعات‌ و روزه‌ و پلاس‌ و خاکستر مسألت‌ نمایم. (دانیال ۹ : ۱-۳)

(همچنین رک. حزقیال ۴ : ۵.)
.

مشخص کردن مبداء این هفتاد ”شاخِ کوچک“

مسأله‌یِ دیگری که باید روشن شود مبداءِ این بازه‌ی زمانی می‌باشد. در این رابطه، در فرازِ ۲۵ چنین می‌یابیم: «از (تاریخ) صدور فرمان بازسازی و بناکردن اورشلیم …» واژه‌ی عبری‌ای که «بازسازی» ترجمه شده (shuwb)، در اصل به معنای ”بازگشت، بازگرداندن یا برگشتن“ می‌باشد. از اینکه این واژه در کنارِ واژه‌ی bnª، به معنای ”بنا کردن، بازسازی،“ به‌کار رفته، جای شکی باقی نمی‌ماند که منظور از آن این است که برطبق این فرمان مذکور، اورشلیم باید به شکل پیشینش بازیابی و بازسازی شود؛ یعنی باید دوباره به شهرِ خدا و مرکز پرستش او مبدل گردد؛ به همان صورت که پیش از ویران شدنش برپا بود. در نتیجه، برای یافتن تاریخ آغاز این هفتادْ هفته-سالِ نبوتی، باید به‌دنبال تعیین تاریخ صدور چنین فرمانی باشیم؛ فرمانی که در راستای بازسازی کامل و مسکونی شدن اورشلیم، صادر شده باشد.

در کتابِ‌مقدس، ما به چهار فرمان از سوی پادشاهانِ هخامنشی، پیرامون سرانجام بازگشتِ ملت یهود به سرزمینشان، برمی‌خوریم. از اینجای این نوشته برآنیم تا به هرکدام از این چهار فرمان اشاره نموده، و به بررسی آن‌ها بپردازیم.

  • فرمان کورش بزرگ (تاریخ: سال ۵۳۹ پیش از میلاد)

شرح این فرمان را در  دوم‌تواریخ‌ ۳۶ : ۲۲-۲۳ و عزرا ۱ : ۱-۴، می‌یابیم:

در سال اول (سلطنت) کورش پادشاه پارس، از آنجا که کلام خداوند که توسط ارمیا تکلم شد انجام شود، خداوند روح کورش، پادشاه پارس، را برانگیخت تا بیانیه‌ای صادر کند، و آن‌ را نوشته‌، به‌ سراسر سرزمین‌ پهناورش‌ بفرستد. این‌ است‌ متن‌ آن‌ فرمان‌: «من‌، کورش‌ پادشاه‌ پارس‌، اعلام‌ می‌دارم‌ که‌ خداوند، خدای‌ آسمانها، تمام‌ ممالک‌ جهان‌ را به‌ من‌ بخشیده‌ است‌ و به‌ من‌ امر فرموده‌ است‌ که‌ برای‌ او در شهر اورشلیم‌ که‌ در یهودا است‌ خانه‌ای‌ بسازم‌. بنابراین‌، از تمام‌ یهودیانی‌ که‌ در سرزمین‌ من‌ هستند، کسانی که‌ بخواهند می‌توانند به‌ آنجا بازگردند و خانه‌ خداوند، خدای‌ اسرائیل‌ را در اورشلیم‌ بنا کنند. خدا همراه‌ ایشان‌ باشد! همسایگان‌ این‌ یهودیان‌ باید به‌ ایشان‌ طلا و نقره‌، توشه‌ راه‌ و چهارپایان‌ بدهند و نیز هدایا برای‌ خانه‌ خدا تقدیم‌  کنند.» (عزراء ۱ : ۲-۴)

همانطور که پیداست، این فرمان تنها محدود به بازسازی و تعمیر معبد بوده، و در آن از «بناکردن و بازسازی» خود شهر اورشلیم، سخنی به‌میان نیامده است. پس، این فرمان نمی‌تواند آن فرمانی باشد که در دانیال ۹ : ۲۵، به آن شاره شده است.

  • فرمان داریوش بزرگ (تاریخ: سال ۵۲۰ پیش از میلاد)

ماجرای صدور این فرمان همانطور که در عزراء، فصل پنجم، می‌خوانیم از آنجا شروع شد که عده‌ای از مقامات آن نواحی درصدد متوقف کردن بازسازی معبد برآمدند و از طریق نامه‌ای از داریوش بزرگ کمک طلبیدند (عزراء ۵). اما، داریوش بزرگ با رجوع به آرشیو اسناد سلطنتی، دریافت که یهودیان، طبق فرمان کورش بزرگ، عازم اورشلیم شده بودند، و به بازسازی معبد اقدام کرده بودند. در نتیجه، او فرمانی صادر کرد که جوازِ ادامه بازسازی و تکمیل بنای معبد بود. فرمان داریوش پادشاه، در واقع، فرمان تازه‌ای نبود، بلکه تنها تمدید و تأییدِ فرمان کورش بزرگ بود، و نمی‌توان آن را فرمانی دانست که در این پیشگویی دانیال، به آن اشاره شده است.

  • فرمان اردشیر پادشاه (تاریخ: ۴۵۷ پیش از میلاد)

متن این فرمان را در کتاب عزرا (۷ : ۱۱-۲۸)، می‌یابیم. اما، در این فرمان اردشیر پادشاه، تنها به ”بازسازی معبد، بازگشت کاهنان و لاویان، و از سرگیری سیستم کهانت، اهدای قربانیها، و اجرای شریعت موسی“ اشاره شده است، و اشاره‌ای به ”بازسازی و مسکون شدن شهر اورشلیم“ در آن نمی‌یابیم. درنتیجه، این فرمان نمی‌تواند فرمانی که در دانیال ۹ : ۲۵ به آن اشاره شده، باشد.

  • فرمان اردشیر پادشاه (تاریخ: سال ۴۴۵ پیش از میلاد)

نحمیا که ساقی و مورد اعتماد اردشیر بود، با پرس‌وجو از یکی از دوستان یهودی‌اش دریافت که چندیست روند بازسازی اورشلیم و یهویه به کندی و تنگی پیش می‌رود (چراکه یهودیان تضمینی برای بازسازی شهرها و حصارها دردست نداشتند؛ ‌و مدام مورد تعرض و تمسخر دشمنانشان قرار می‌گرفتند). این امر نحمیا را بسیار غمگین و پریشان نمود، و او را واداشت تا نزد خداوند دعا و تضرع نماید (نحمیا ۱ : ۱-۱۱). در فصل دوم این کتاب، می‌خوانیم که نحمیا این مشکلات را با پادشاه درمیان گذاشت، و فرمانی متعاقبا از سوی اردشیر صادر گردید. البته، متن این فرمان مستقیما در متون مقدس ثبت نشده، اما با رجوع به متن به‌راحتی می‌توان از محتوای آن آگاه شد.

از فراز نحمیا ۱ : ۱-۱۱، برمی‌آید که آن‌چه موجب پریشانی و ملامت نحمیا ‌گردید آن بود که یهودیان ساکن در سرزمین موعود «در تنگی و خواری به‌سر می‌برند،» و «حصار شهر هنوز خراب‌ است‌ و دروازه‌های‌ سوخته‌ آن‌ تعمير نشده‌ است‌.» این بسیار نزدیک است با پیشگویی دانیال، آنجا که می‌گوید: «(اورشلیم) با میادین (کوچه‌ها و مراکز عمومی) و حصار دوباره بنا می‌شود، آن‌هم در زمان تنگی و پریشانی.» (۹ : ۲۵) به‌ویژه که فرمان اردشیر هم تمام این خواسته‌های نحمیا را برآورده نموده است (نحمیا ۲ : ۸). در فرازهایِ نحمیا ۳ : ۱-۳۲ و ۴ : ۱-۲۳، می‌خوانیم که با عزیمت نحمیا به اورشلیم و یهودیه، امر بازسازی حصار و تعمیر دروازه‌ها به‌شکل مطلوبی آغاز گردید.

در هر صورت، آنچه مشخص است آنست که درخواست نحمیا از اردشیر پادشاه بخشیدن جواز، اقتدار و امکاناتِ لازم برای بازسازی و بازیابی کامل اورشلیم و یهودیه بود: «پادشاه‌ تا به‌ ابد زنده‌ بماند؛ رويم‌ چگونه‌ ملول‌ نباشد و حال‌ آنكه‌ شهری‌ كه‌ موضع‌ قبرهای‌ پدرانم‌ باشد، خراب‌ است‌ و دروازه‌هايش‌ به‌ آتش‌ سوخته‌ شده‌؟» (نحمیا ۲ : ۳) از ادامه‌ی آیات نیز در می‌یابیم که پادشاه به‌طور کامل با درخواستهای نحمیا موافقت نمود. در نتیجه، از بین این چهار فرمانی که توسط شاهنشاهان هخامنشی، پیرامون اوضاع معبد و سرزمین یهودیه، صادر گردیده، تنها فرمانی که می‌تواند همان فرمانی باشد که موردِ نظر نبوت دانیال است، همین فرمان اردشیر به نحمیا می‌باشد. طبق فرازِ نحمیا ۲ : ۱، این فرمان در سال بیستم سلطنت اردشیر صادر گشته است که می‌شود سال ۴۵-۴۴۴ پیش از میلاد.
.

محاسبه‌ی سال آمدن ”مسیح رهبر“ 

در این‌جا اما باید یک نکته‌ی مهم دیگری را نیز روشن نمود، و آن تعداد روزهای هریک از این سال‌هاست. برخی از محققان مسیحی، متذکر شده‌اند که سال‌های این پیشگویی را نباید، بر اساس تقویم امروزی (تقویم خورشیدی) که بر پایه‌ی ۳۶۵.۲۵ روز بر سال می‌باشد، در نظر گرفت. بلکه، سال‌های نبوتی را باید، مانندِ تقویم‌های عبری و بابلی در زمان دانیال، ۳۶۰-روزه (هر ماه ۳۰ روز) در نظر گرفت. شواهد موجود در کتاب‌ِمقدس نیز درستی چنین محاسبه‌ای را تایید می‌کنند. [3] در نتیجه، پیش از هر محاسبه‌ای، ابتدا باید تعداد سال‌ها را بر پایه‌ی تقویم خورشیدی معین کنیم.

طبق فرازِ دانیال ۹ : ۲۵، «از (تاریخ) صدور فرمان بازسازی و بناکردن اورشلیم، تا (آمدن) مسیح رهبر، هفت «هفته» و شصت‌و‌دو «هفته» خواهد بود،» که برابر است با:

[[[۷ + ۶۲] × ۷] × ۳۶۰] / ۳۶۵.۲۵ = ۴۷۶ (سال ِ خورشیدی)

به‌ دیگر سخن، ۴۸۳ سال نبوتی (۷ «هفته» و ۶۲ «هفته») معادل است با ۴۷۶ سال خورشیدی. پس، برای به‌دست آوردن سال آمدن «مسیح رهبر» باید سال مبداء (۴۴۴-۴۴۵ ق.م.) را از ۴۷۶ سال کسر نمود که برابر می‌شود با: سال ِ ۳۲ یا ۳۳ پس از میلاد.

این سال، همان سالی است که عیسی – به‌عنوان پادشاه و مسیح ِ اسرائیل – سوار بر کره‌الاغی، وارد اورشلیم شد. با رجوع به تلمود و تفاسیر ربانیم یهودی، در می‌یابیم که نزدِ یهودیان، فرازِ ۹ : ۹ کتابِ زکریا – «ای‌ دختر صهيون‌ بسيار وجد بنما! و ای ‌دختر اورشليم‌ آواز شادمانی بده‌! اينک، پادشاه‌ تو، نزد تو می‌آيد. او عادل‌ و صاحب‌ِ نجات‌ و حليم‌ می‌باشد، و بر الاغ‌ و بر كُرّه‌ بچّه‌ الاغ‌ سوار است‌.» – یک پیشگویی مسیحایی به‌شمار می‌آمده است. [4] با رجوع به عهدجدید نیز، درمی‌یابیم که عیسی، به‌شکلی هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده، ورود نهایی‌اش به اورشلیم را وسیله‌ای برای ابلاغ مقام مسیحایی و پادشاهی‌اش قرار داد (رک. مَرقُس ۱۱ : ۱-۱۰؛ مَتی ۲۱ : ۱-۹؛ لوقا ۱۹ : ۲۹-۳۸).

آنان کره را نزد عیسی آوردند. سپس رداهای خود را بر آن افکندند و عیسی را بر آن نشاندند. همچنان که عیسی پیش می‌راند، مردم رداهای خود را بر سر راه می‌گستردند. چون نزدیک سرازیری کوه زیتون رسید، جماعتِ شاگردان همگی شادمانه خدا را با صدای بلند به‌خاطر همۀ معجزاتی که از او دیده بودند سپاس گفته، ندا دردادند که:

«خجسته باد پادشاهی که به نام خداوند می‌آید!
  صلح و سلامت در آسمان و جلال در عرشِ برین باد!» [مزامیر ۱۱۸ : ۲۶]

برخی از فَریسیان از میان جمعیت به عیسی گفتند: «استاد، شاگردانت را عتاب کن!» در پاسخ گفت: «به شما می‌گویم، اگر اینان خاموش شوند، سنگها به فریاد خواهند آمد!»

پس چون به اورشلیم نزدیک شد و شهر را دید، بر آن گریست و گفت: «کاش که تو، حتی تو، در این روز تشخیص می‌دادی که چه چیز برایت صلح و سلامت به ارمغان می‌آورد. امّا افسوس که از چشمانت پنهان گشته است. زمانی فراخواهد رسید که دشمنانت گرداگرد تو سنگر خواهند ساخت و از هرسو محاصره‌ات کرده، عرصه را بر تو تنگ خواهند نمود؛ و تو و فرزندانت را در درونت به خاک و خون خواهند کشید. و سنگ بر سنگ بر جا نخواهند گذاشت؛ زیرا از موعد دیدار خداوند با خودت غافل ماندی.» (لوقا ۱۹ : ۳۵-۴۴) 

.
بعد از آن شصت‌و‌دو «هفته»، مسیح کشته خواهد شد

در ادامه‌ی این پیشگویی، در فرازِ ۹ : ۲۶، چنین می‌خوانیم: «بعد از آن شصت‌و‌دو «هفته»، مسیح کشته خواهد شد، و برای خودش هیچی نخواهد بود.»

آشکار است که طبق این فراز، دوره‌ی دوم «هفته‌ها» (۶۲ «هفته») باید با مـرگ مسیح پایان یابد. در واقع، طبق این نبوت، آمدن عیسی، به‌عنوان «مسیح رهبر» (Maashiyach naagiyd)، در پایان شصت‌ودو «هفته» رخ می‌دهد، و او سپس کشته می‌شود. آلبرت بارنز، پیرامون واژه‌ای که «کشته خواهد شد» ترجمه شده است ( yikaareet)، چنین می‌نویسد:

واژه‌ای که در اینجا به‌کار رفته است، به معنای بریدن یا منقطع کردن می‌باشد، و برای کسی به‌کار می‌رود که جانش مورد سوءقصد قرار گرفته (ترور شده)، یا توسط جمعیتی به‌قتل رسیده است، یا حکم اعدام او صادر شده باشد.

در نتیجه، اصلا نیازی به بیان نیست که این بخش از این پیشگویی نیز با به صلیب کشیده شدن عیسی، و مرگِ او بر بالای صلیب به انجام رسیده است.
.

اشاراتی به نبوتِ هفتاد «هفته»، در تلمود و تفاسیر ربانیم یهود

در آخر، خالی از فایده نیست که تفاسیر و نوشته‌های ربانیم یهود پیرامون این برگرفته از کتاب دانیال نبی را نیز ارائه دهیم، و این نوشته را با آن به پایان برسانیم.  در تلمود، در این رابطه، چنین می‌خوانیم:

استادانِ ما راجع به سپری شدنِ یک دوره‌ی هفت-ساله به ما تعلیم داده‌اند؛ دوره‌ای که در انتهایِ آن، پسر داوود [= مسیح] ظهور خواهد نمود. (تلمود بابلی، سنهدرین ۹۷الف)

در کتابِ The Messiahship of Christ، نوشته‌ی Frank Delitzch و Paton Gloag، در این رابطه چنین نوشته شده است:

… «در کتاب دانیال، زمان آخرِ مسیح [‹زمان ظهور و مرگِ او› – طبق ربی جارچی] به ما تحویل داده شده است.» در تلمود همچنین مکتوب است که در زمان ویران شدن معبد، توسط ژنرال تیتوس (۷۰ م.)، باور بر این بوده که مسیح پیشاپیش ظهور نموده است، اما هویت او از یهودیان پوشیده مانده است، تا آن هنگامی که آنان شایستگی ظهور او را بدست آورند. …

ربی موسی ابراهیم لاوی گفت: «من کتب مقدس را بررسی نمودم، و زمانی را برای آمدن مسیح نیافتم که دقیق تعیین شده باشد، مگر در کلام جبرئیل به دانیل نبی که در فصل نهم نبوت دانیال مکتوب است.»

ربی عزریاه، در رابطه با کلام دانیال، گفته است: «مختوم شدن رویا و نبوت، و ظهور مسیحْ عدالت ما.»

ربی نکمون ادعا کرده است: «مقدسترین قدیسین مسیح است که بیش از پسران داوود تقدیس شده است.»

کلام یهوناتان بن عزی‌ئيل چنین است: «’رویا و نبوت› ممکن است محقق شود تا آنکه مسیح، مقدسترین قدیسین [ظهور کند].» …

در واقع، از ربی نَحَمِياس که ۵۰ سال پیش از عیسی می‌زیست، منقول است که گفت که آنطور که دانیال بیان داشته، زمان ظهور مسیح نمی‌تواند دیرتر از ۵۰ سال باشد. [5]

یک برگرفته‌ی جالبِ دیگری نیز در تلمود است که می‌توان آن را در رابطه با این نبوتِ دانیال متذکر شد – به این قرار:

ربی‌های ما به ما گفته‌اند که در طول چهل سالی که شِمعون ِ تصادیق خدمت کرد … جامه سرخ‌رنگ سفید می‌شد [که به آن معنا بود که خداوند قربانی‌ را در ‹روز کفاره’، از آنان پذیرفته است]. از آن هنگام به بعد، این جامه گاهی سفید می‌شد و گاهی نمی‌شد … در طول ۴۰ سال آخر، پیش از آنکه معبد [در سال ۷۰ میلادی] ویران شود، … آن جامه‌ی سرخ‌رنگ هیچ‌گاه سفید نگردید. (تلمودِ بابلی، یوما ۳۹الف-۳۹ب)

همچنین، ربی یهودا حناسی (در قرن دوم میلادی) که یکی از مهمترین ربی‌های یهود، و نگارنده‌ی اصلی میدراش، به‌شمار می‌آید، بر اساس این نبوت دانیال، اظهار داشته که «زمان ظهور مسیح مدت‌هاست که سپری شده است.» (تلمودِ بابلی، سنهدرین ۹۸الف و ۹۷الف)

ربی موسی بن میمون (Maimonides) یکی از مشهورترین ربی‌ها در تاریخ یهود به‌شمار می‌آید. او در یکی از آثارش (Igeret Teiman، رساله‌ی یمنی) به نبوتِ دانیال ۹ : ۲۴-۲۷ اشاره نموده است. نظر او در رابطه با تحقق این پیشگویی آن است که او معنای آن را پوشیده می‌داند، تا هیچ‌کس زمان آمدن مسیح را محاسبه نکند. او همچنین، در رابطه با اقوالی که بر اساس این نبوت، زمان ظهور مسیح را سپری‌شده اعلام نموده‌اند، ابراز نگرانی نموده است. البته، چنین نگرانی‌هایی را در تلمود نیز مشاهده می‌کنیم.

راو گفت: تمام زمانهای تعیین شده [برای ظهور مسیح] سپری شده‌اند، و [اکنون] همه‌چیز به توبه و اعمال نیک بستگی دارد. (تمودِ بابلی، سنهدرین ۹۷ب)

ربی سموئیل بار نحمانی، به نقل از ربی یهوناتان، گفت: «سوخته باد استخوانهای کسانی که تلاش دارند تا زمان نجات را محاسبه کنند، چراکه اینان می‌گویند: «زمان رهایی سپری شده و دیگر بازنخواهد گشت.» در عوض، ما باید در انتظار آن باشیم … چه چیزی [فرارسیدن] آن را به تاخیر انداخته؟ بدون شک، پُری عدالت آن را به تاخیر انداخته است.» (تلمودِ بابلی، سنهدرین ۹۷ب)

می‌بینیم که این برگرفته‌ها از تلمود و آراء ربی‌های معتبر یهود نیز به‌روشنی نشان می‌دهند که نبوتِ ۹ : ۲۴-۲۷ نبوتی مسیحایی است که بسیار شفاف زمان ظهور مسیح را پیشگویی نموده است.

——————————————————————————–

پی‌نوشت:

[1] بر طیق فراز ۲۴، در طی این هفتاد هفته، شش پدیده روی خواهند داد – به این قرار: (۱) «از نافرمانی‌ جلوگیری می‌شود،» که به آن معناست که با آمدن «مسیح رهبر» یا به‌واسطه‌ی کاری که او انجام می‌دهد، طریقی برای جلوگیری از نافرمانی مهیا می‌شود، و (۲) «گناهان مختوم می‌گردند،» که یعنی، آن کارایی و اثری بدی که در گناه طبیعتاً هست، پوشیده می‌شود و می‌توان از گزند آن در امان ماند. (۳) «شرارت نیز کفّاره می‌شود» که یعنی، به‌شکلی (که از خودِ متن این نبوت روشن نیست چگونه) بخشیده و پوشیده می‌گردد. (۴) «مسیح رهبر» با خود (یا به‌واسطه‌ی کاری که می‌کند)  «پارسایی‌یِ جاودانی (و پایدار)» را به ارمغان می‌آورد. (۵) «رؤیا و نبوت به‌انجام می‌رسد» (در اصل، «ختم می‌شود») که به آن معناست که آموزه‌ها و نبوت‌های انبیایِ اسرائیل (انبیایی که «مانندِ موسی بودند» – رک. تثنیه ۱۸ : ۹-۲۲) با آمدن «مسیح رهبر» به کمان و آن غایتی که بایستی برسند، می‌رسند. می‌دانیم که عیسای مسیح آخرین این انبیاء بود. او نه‌تنها (به‌شکل عام)، از پی سایر انبیائی چون اشعیا و ارمیا، برای جماعتِ یعقوب مبعوث شده بود، بلکه تنها نبی‌یی بود که ویژگی‌های خاص و ممیزه‌ی موسی را نیز  داشت (رک. تثنیه ۳۴ : ۱۰-۱۲). در واقع، همه‌ی نبوت‌های موسی و انبیاء، بر حول محور مسیح است که آن انسجام و معنای حقیقی خود را به‌دست می‌آورند (رک. متی ۵ : ۱۷-۱۸؛ ۱۱ : ۱۳؛ لوقا ۱۶ : ۱۶-۱۷؛ ۲۴ : ۲۵-۲۷و۴۴-۴۵؛ یوحنا ۱۹ : ۲۸-۳۰؛ اعمال ۳ : ۲۲؛ رومیان ۱۰ : ۴). (۶) «و قدس‌الأقداس تدهین می‌شود.» عبارتِ‌ «قدس‌الأقداس» یعنی مقدس‌ترین مقدس‌ها و در کتاب‌ِمقدس هیچ‌گاه برای اشخاص به‌کار نرفته است و به نظر واضح می‌آید که منظور از آن، خانه‌ی خداوند و جایی که مکان یا سنبل حضور خداوند هست، می‌باشد (رک. عبرانیان ۹).

[2] ترجمه بخش آخر فرازِ ۲۷ – «بر فراز (یا، بر بال) معبد، بتها (یا، اشیاء) مکروه (یا، مکروهات)، که مسبب ویرانی میگردند، برپا میگردد؛ تا (فرا رسیدن) سرانجامی که مقدر شده است، بر ویران‌گر ریخته شود.» – مشکل است. ترجمه‌ی انگلیسی معتبر و علمی New International Version فرازِ دانیال ۹ : ۲۷ را چنین ترجمه نموده است:

He will confirm a covenant with many for one ‹seven.'[1] In the middle of the ‹seven'[2] he will put an end to sacrifice and offering. And on a wing of the temple he will set up an abomination that causes desolation, until the end that is decreed is poured out on him.[3] » [4]

Footnotes:
[1] Daniel 9:27 Or ‹week›
[2] Daniel 9:27 Or ‹week›
[3] Daniel 9:27 Or it
[4] Daniel 9:27 Or And one who causes desolation will come upon the pinnacle of the abominable temple , until the end that is decreed is poured out on the desolated city

[3] در جاهایی در کتاب‌مقدس ما به این سالهای «هر ماه سی روز» برمی‌خوریم. به‌عنوان نمونه، در پیدایش ۷ : ۲۴، آمده است که طوفان نوح ۱۵۰ روز به‌طول انجامیده است. در پیدایش ۷ : ۱۱ آمده است که: «در سال‌ ششصد از زندگانی‌ نوح‌، در روز هفدهم‌ از ماه‌ دوم‌، در همان‌ روز جمیع‌ چشمه‌های‌ لجة‌ عظیم‌ شکافته‌ شد، و روزنهای‌ آسمان‌ گشوده شد‌.» و در پیدایش ۸ : ۳-۴، آمده است که: «آب‌ رفته‌رفته‌ از روی‌ زمین‌ برگشت‌. و بعد از انقضای‌ صد و پنجاه‌ روز، آب‌ کم‌ شد، و روز هفدهم‌ از ماه‌ هفتم‌، کشتی‌ بر کوههای‌ آرارات‌ قرار گرفت‌.» می‌بنیم که طبق این داده‌ها، طوفان دقیقا ۵ ماه به‌طول انجامیده است؛ و این ۵ ماه دقیقا معادل ۱۵۰ روز بوده است.

همچنین، در کتابِ مکاشفه (۱۱ : ۲)، درباره‌ی مدت فعالیت دجال و همراهانش، چنین می‌خوانیم: «ولی تو را با صحن بیرونی کاری نباشد و آن را اندازه مگیر، زیرا که آن به کافران واگذار شده است. اینان شهر مقدّس را چهل و دو ماه لگدمال خواهند کرد.» در مکاشفه ۱۲ : ۶ نیز، به این چهل و دو ماه، اما بر حسب تعداد روزها، اشاره شده است: «و زن به بیابان، به جایی که خدا برای او مهیا کرده بود، گریخت تا در آنجا از او به مدت هزار و دویست و شصت روز نگهداری کنند.» حال اگر این ۱۲۶۰ روز را تقسیم بر ۳۰ کنیم، می‌شود ۴۲ ماه (= سه و نیم سال).

[4] ربی‌های یهود بر اینکه فرازِ زکریا ۹ : ۹ مسیحایی است عموما اتفاق‌نظر داشته‌اند. در تلمود در اینباره چنین می‌خوانیم:

ربی یوشع بن لاوی از دو آیه نقل‌قول کرد که به نظر متناقض می‌آیند. یک آیه می‌گوید: «وجودی شبيه پسر انسان ديدم كه روی ابرهای آسمان به آنجا آمد. و اقتدار و جلال و قدرت سلطنت به او داده شد تا همه قومها از هر زبان و نژاد او را خدمت كنند. قدرت او ابدی و سلطنتش بی‌زوال است.» [دانیال ۷ : ۱۴] آیه‌ی دیگر می‌گوید: «او نجات‌دهنده‌ای پيروزمند است و با فروتنی، سوار بر كرّه الاغی می‌آيد!» [زکریا ۹ : ۹] با اینکه، این دو آیه می‌گویند، اگر اسرائیل شایسته باشد، مسیح «روی ابرهای آسمان» می‌آید؛ در غیر این‌صورت، او «با فروتنی سوار بر کره الاغی» می‌آید. (تلمودِ بابلی، سنهدرین ۹۸الف)

[5] Frank Delitzch and Paton Gloag, The Messiahship of Christ / The Messianic Prophecies of Christ [Minneapolis, MN; Klock & Klock, 1983 rpt.], pt. 2, p. 226

——————————————————————————–

بازگشت به آرشیو مربوطه:پیشگویی‌های کتابِ‌مقدس

——————————————————————————–