نامگذارییِ یحیایِ تعمیددهنده به روایت قرآن!
دسامبر 12, 2012
نامگذارییِ یحیایِ تعمیددهنده به روایت قرآن!
یکی از روایتهای مشهور در بین مسیحیان و مسلمانان، راجع بهِ یحیایِ تعمیددهنده، ماجرای نامگذارییِ اوست. در بین یهودیان رسم بر این بوده است که فرزندانِ ذکورِ خویش را در مراسم ختنهشان نامگذاری میکردند. برطبق روایت عهدجدید — کتابی که قرآن از آن با عنوان «الإِنجِيل» یاد نموده و خود را «مُصَدِّق» (یعنی، گواهیدهنده بر راستی و درستییِ) آن خوانده [1] — زکریایِ نبی، پدر یحیایِ تعمیددهنده، تحتتأثیر مکاشفهای که پیشتر دریافت داشته بود (لوقا ۱ : ۸-۲۰)، نام «یوحنا» [2] را بر فرزند خویش گذاشت. اینکه این نام نزدِ مسیحیانِ پارسیزبان -و بهویژه در ترجمههای پارسییِ عهدِجدید- بهغلط ”یحیی“ دانسته میشود، ناشی از ذکر این نام برای او در قرآن است.
بهادعایِ قرآن، زکریای نبی، در رابطه با فرزند آیندهیِ خویش، چنین بشارتی را دریافت داشته است:
اى زكريا، ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است، مژده مىدهيم كه قبلاً همنامى براى او قرار ندادهايم. (مریم ۷) (ترجمهیِ فولادوند)
این آیه البته حاوییِ دو اشتباه به نظر میرسد. یک اشتباه نسبت دادن نام «یحیی» به فرزند زکریا است. از لحاظِ تاریخی، جای کوچکترین شکّی وجود ندارد که یحیای تعمیددهنده نامِ واقعییی جز «یوحنا» نداشته است. تمامِ اسناد تاریخییِ موجود -بهویژه در عهدجدید و آثار فلاویوس یوسفوس [3]- متفاقاً او را تنها «یوحنا» (= معربِ نام عبرییِ יוחנן) نامیدهاند. در حالتِ کلّی نیز، عقلانی بهنظر نمیرسد که زکریا بر فرزند خود نامی نامأنوس و کاملاً بیگانه نزد یهودیان، چون «یحیی»، گذاشته باشد. این اشتباه، محتملاً از طریقِ فرقه یا دستههایی از اعراب معاصر پیامبر اسلام به قرآن راهیافته که این نبی را بهاشتباه چنین میخواندند.
اشتباه دیگری که در اینجا وجود دارد، ادعایِ دیگر قرآن در آیهیِ ۷ از سورهیِ مریم است؛ بدین قرار که: ”الله قبلاً همنامى براى یحیی قرار نداده است.“ عبارتِ «قبلاً همنامى براى او قرار ندادهايم» (لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا)، بدون شک معنایِ معقولی جز این ندارد که بهباور پیامبر اسلام (و/یا سایر دستاندرکاران پیدایش و گردآورییِ قرآن) کسی پیش از یحیی صاحبِ چنین نامی نبوده است. این در حالی است که نام واقعییِ یحیای تعمیددهنده -که همان «یوحنا» میباشد- یکی از رایجترین نامها نزد یهودیان بوده است. در عهدِقدیم، بسیاری دارای چنین نامی بودهاند. [4] این مسأله نیز البته، بایستی ناشی از آگاهییِ غیرمستقیم و ناقص اعراب از متون عهدجدید بوده باشد. برای روشن شدن موضوع، کافیست به فرازهای زیر از انجیل لوقا نگاهی بیندازیم:
چون زمان وضع حمل اِلیزابِت فرارسید، پسری به دنیا آورد. همسایگان و خویشان چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمش را بر وی ارزانی داشته است، در شادی او سهیم شدند.
روز هشتم، برای آیینِ ختنهیِ نوزاد آمدند و میخواستند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند. امّا مادر نوزاد گفت: «نه! نام او باید یحیی باشد.» گفتند: «از خویشان تو کسی چنین نامی نداشته است.» پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارهیِ نام فرزندش جویا شدند. زکریا لوحی خواست، و در برابر حیرت همگان نوشت: «نام او یحیی است!» دردم، زبانش باز شد و دهان به ستایش خدا گشود. ترس بر همهیِ همسایگان مستولی گشت و مردم در سرتاسر کوهستان یهودیه در اینباره گفتگو میکردند. هرکه این سخنان را میشنید، در دل خود میاندیشید که: «این کودک چگونه کسی خواهد شد؟» زیرا دست خداوند همراه او بود. (۱ : ۵۷-۶۶) (ترجمهیِ هزارهیِ نو)
با مقایسهیِ این متن با متن آیهیِ ۷ از سورهیِ مریم، چنین به نظر میرسد که قید عبارتِ «قبلاً همنامى براى او قرار ندادهايم» برای یحیی در قرآن، حاصل سوءبرداشت یا نقلقول مخدوش از روایت انجیل لوقا در عهدِجدید است. برطبق روایت این انجیل، نام «یوحنا» تنها در بین خویشان زکریا و همسرش بیسابقه بوده است؛ نه اینکه پیش از او هیچکس همنام او نبوده باشد. این اشتباه نیز بایستی از طریق فرقه یا فرقههایی خاصّ از اعراب معاصر با پیامبر اسلام به قرآن راهیافته باشد.
——————————————————————————–
پینوشت:
[1] برای توضیحات بیشتر به این نوشتار مراجعه کنید: چگونه ممکن است که موردِ نظر قرآن از «الإِنجِيل» کانن عهدِجدیدِ کتابِمقدس باشد؟
[2] این واژه در اصلِ عبری، واژهیِ יוחנן میباشد (که Yoḥanan خوانده میشود)؛ و در یونانی، Ἰωάννης (که Iōannēs خوانده میشود).
[3] The first century Jewish historian Flavius Josephus. Cf. Antiquities 18.5.2 116-119.
[4] بهعنوان نمونه، رک. اولتواریخ ۳ : ۱و۲۴؛ ۶ : ۹-۱۰؛ عزرا ۳ : ۱۲.
———————————————————————
بازگشت به آرشیو مربوطه: غلطهای علمی/تاریخی و افسانهگویی در قرآن
–—————————————————————-
به این پست مراجعه شود:
https://nabard.wordpress.com/2012/09/29/mary-quran-contradiction
انتظاراتِ مسیحائی در پایان عصر عهدِقدیم
فوریه 24, 2010
آنچه در زیر میخوانید، ترجمهی بخشی از یک نوشتهی بسیار عالی، علمی و موشکافانه، تحتِ عنوان The Messiah: Exploration in the Law and Writings، نوشتهی Prof. Tremper Longman III، میباشد.
* * * *
.
انتظارات [ـِ مسیحائی] در پایان عصر عهدِقدیم
از متون بین-دو-عهد و عهدِجدید چنین برمیآید که انتظار [ـِ آمدن مسیح] همهجا مطرح بوده است. برخی از یهودیان مسیحی را انتظار نمیکشیدند. سایرین میپنداشتند که مسیح یک کاهن خواهد بود؛ برخی نیز وی را یک پادشاهِ رهاییبخش میدانستند. برخی محققان، بر اساس شواهد، چنین نتیجه میگیرند که دستِکم، گروهی از اندیشمندان یهودی بر این باور بودند که دو مسیح ظهور خواهند نمود، یکی کاهن و دیگری پادشاه.
ما، بنابر آنچه میدانیم، میتوانیم مطمئن باشیم که عهدِجدید انگارهی مسیح را خلق ننموده است. البته، ما همچنین میتوانیم اطمینان داشته باشیم که هیچ تصویری از مسیح که بهطور مشترک و عمومی پذیرفته شده باشد نیز، وجود نداشت. نکتهی اخیر به آن معناست که مسیحیان امروزینی که با در نظر داشتن تمام نبوتهای تحققیافته، با شگفتی به این مسأله که چرا یهودیان مسیح را بهطور همگانی و فراگیر نشناختند، مینگرند، ادبیاتِ عهدِقدیم را بهراستی نمیفهمند.
البته، ما میتوانیم این عدم شفافیتِ انتظارات را با پژوهشی پیرامون یحیایِ تعمیددهنده، شرح دهیم. باید دید که او در انتظار چه بود.
هماکنون تیشه بر ریشهی درختان نهاده شده است. هر درختی که میوهی خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد. من شما را برای توبه، با آب تعمید میدهم؛ امّا آن که پس از من میآید تواناتر از من است و من حتی شایسته نیستم کفشهایش را پیش آورم. او شما را با روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد. او کجبیل خود را در دست دارد و خرمنگاه خود را پاک خواهد کرد و گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود، امّا کاه را با آتشی خاموشیناپذیر خواهد سوزانید. (متی ۳ : ۱۰-۱۲)
یحیی انتظار دارد که مسیح جنگاوری، بر طبق سنتِ دانیال ۷، زکریا ۱۴، و ملاکی ۴، باشد. [بنا بر این،] شکی که بعدها، در موردِ عیسی، وقتی شنید که بیماران را شفا میدهد، ارواح پلید را بیرون میراند، و خبرِ خوش را بشارت میدهد، برای او ایجاد شد، قابلدرک است. «آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟» (متی ۱۱ : ۳)
پس، ما باید بپذیریم که عهدِقدیم نمودارِ روشنی از مسیح برای مردمان قرن اول میلادی فراهم ننمود. هنگامی که حتی پیشْرُویِ او، و از خویشان او، پیرامون رابطهی بین انتظاراتِ [مسیحائی] موجود در عهدِقدیم، و شخصیت و خدمتِ زمینی عیسی، گونهای ناهنجارییِ شناختی احساس میکند، میتوان درک نمود که سایرینِ آن نسل چرا مجاهده نمودند.
.
تحقق شگفتیآور
همانطور که گفته شد، هرچند در قرن نخستین میلادی هیچ توصیفِ مشخصی از مسیح موعود که موردِ قبول همگان باشد، وجود نداشت، انتظارِ آمدن مسیح وجود داشت و زمینههای مشترکی برای این انتظار وجود داشت. بر پایهی تورات و نوشتههای پیامبران، این زمینههای مشترک شامل پادشاهی، کهانت، و جنگاوری، میشدند.
عیسی خودْ آن نکتهی مرکزی را که شکلدهندهی مقام مسیحائی در ذهنهای شاگردانش بود، ارائه نمود. اینکه عیسی برآورندهی آن بود، ممکن است شگفتیآور بهنگر آمده باشد، اما همینکه [شاگردان] او را تحتِ شعاع رستاخیز نگریستند، او را دریافتند. ممکن است آنها کسی چون او را انتظار نمیکشیدند، اما بعد از رستاخیز، کتبِمقدس برایشان روشن شد و وعدهها را با او کاملاً سازگار یافتند. لوقا فصل ۲۴ دو ظهورِ بعد-از-رستاخیز را شرح میدهد که این نکته را بهتصویر میکشند.
در بارِ نخست، عیسی با دو تن از شاگردانش که بهشدّت، تحتِ تأثیرِ تصلیبِ او، دچار آشفتگی و وحشتزدگی شده بودند، همراه شد. آنها او را بهجا نیاوردند. همچنانکه آشفتگی و بهتِ خود را ابراز میکردند، انتظار پیشین خود را آشکار نمودند، و گفتند: «امّا ما امید داشتیم او همان باشد که میبایست اسرائیل را رهایی بخشد.» (لوقا ۲۴ : ۲۱) عیسی در پاسخ، چنین گفت: «ای بیخردان که دلی دیرفهم برای باور کردن گفتههای انبیا دارید! آیا نمیبایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟» و این بیان با ارجاع دادن به کتبِمقدس پشتیبانی گردید؛ «سپس از موسی و همهی انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتبمقدّس دربارهی او گفته شده بود، برایشان توضیح داد.» (۲۴ : ۲۵-۲۷)
اندکی بعد، او بر جمع بزرگتری از شاگردان ظاهر شد، و لوقا این رخداد را چنین روایت نموده است:
آنگاه به ایشان گفت: «این همان است که وقتی با شما بودم، میگفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارهی من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.» سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتبمقدّس را درک کنند. و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان برخواهد خاست، و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همهی قومها موعظه خواهد شد و شروع آن از اورشلیم خواهد بود. شما شاهدان این امور هستید. من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد؛ پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید.» (لوقا ۲۴ : ۴۴-۴۹)
مسائل بسیاری در این نقلقول وجود دارند که قابلبحث هستند؛ هرچند، چیزهایی [هم] هستند که در اینجا بهروشنی مشخص شدهاند. نخست اینکه شاگردان انتظاری [مسیحائی] داشتند، هرچند که ظاهراً، بهروشنی یا دقیق شکل نگرفته بود. نقصان انتظار آنها از آشفتگیشان در زمان تصلیب و همچنین دربارهی گزارشاتِ مربوط به مقبرهی خالی، فهمیده میشود. دوم اینکه عیسی از اینکه آنها نمیدانند چه میخواهند، خشمگین و ناراحت است. هرچه باشد، او آنها را بههنگام خدمتِ زمینیاش تعلیم داده بود. سوم اینکه او آنها را درسی دیگر، درسی در علم تفسیر (hermeneutics)، میدهد؛ درسی که بایستی چنین در نظر بگیریم که آنها در آخر، تحتِ شعاع رستاخیز، آن را فراگرفتند. از اینجا به بعد، شاگردان عهدِقدیم را، مگر تحتِ شعاع عیسای رستاخیزیافته، نمیتوانند بخوانند.
.
دلالتهای هرمنوتیکی
حتی پیش از ظهور عیسایِ مسیح، بهسببِ آشکار شدنِ درامِ تاریخ رستگاری و پیشرفتِ مکاشفه، قرائتِ این آثار [تورات و نوشتههای پیامبران] دگرگون شد. این پدیده در تصلیب و رستاخیز مسیح، به اوجِ خود رسید. مسیح شاگردانش را برآن داشت که عهدِقدیم را تحتِ شعاع شخص او و رسالتش درک کنند.
این دیدگاه، البته، مسألهای را بهمیان میآوَرَد که بحثها و گفتُوگوهای بسیاری را برانگیخته است. ممکن است چنین به نظر برسد که من از موضع تفسیر بر اساس منظورِ نویسندگان اصلی متن به موضع پرداختن به متن بر اساس تعبیراتِ خوانندگانِ آن، نقلمکان میکنم، در حالیکه چنین نیست. در واقع، آنچه من میگویم آن است که گرچه نگارندگانِ انسانیْ ”بیشتر و بهتر از آنچه که میدانستند، سخن گفتند“ (رک. رسالهی اولپطرس ۱ : ۱۰-۱۲)، در عین حال، نگارندهیِ دیگری در کار بود که مقاصد او به تحققی کامل و عالی دستیافت. اگر کسی بخواهد این [موضعِ من] را sensus plenior [یعنی، ارائهی قرائتی الهی و عمیقتر از آنچه از ظاهرِ متن برمیآید] بخواند، من شکایتی ندارم.
اما، بگذارید، با تعمقی بر کلام یحیای تعمیددهنده که پیشتر آن را مطرح و تفسیر نمودم، نتیجه را ارائه نمایم. او در ابتدا، از آمدن مسیحی جنگاور و سلحشور سخن گفت، اما آنچه او، در زمان ”بیان“ چنین کلامی، با خود میپنداشت، هنگامی که عیسی خدمتِ شفا و موعظهی انجیل خود را آغاز نمود، برایش سؤالبرانگیز گردید. عیسی، بهجای انتقام گرفتن از شریران و بیدینان، بهعنوان ”دوست“ آنان مشاهده شد (متی ۱۱ : ۱۹).
آیا این به آن معناست که سخنانِ [نبوتی] یحیی، چون با درک و اندیشهی شخصی و درونی او سازگار نبودند، نادرست بهشمار میآیند؟ بههیچعنوان. نخست اینکه اعمال عیسی، بههنگام خدمت زمینیاش، میتوانند بهعنوان جنگاوری در قلمرو قدرتهای روحانی در نظر گرفته شوند. همانطور که سوزان گارِت بیان داشته است، بیرون راندن ارواح ناپاک یک نوع جنگِمقدس هستند. پولس مرگ و رستاخیزِ عیسی (کولسیان ۲ : ۱۳-۱۵) و عروج او (افسسیان ۴: ۷-۱۰ که مزمور ۶۸ مربوط به جنگِمقدس را نقلقول میکند) را بهعنوان یک پیروزی سلحشورانه مینگرد. بهواقع، این [رخداد] گشایندهی عصرِ جنگِمقدسِ روحانی است که کلیسا در آن شرکت دارد (افسسیان ۶ : ۱۰-۲۰). امّا، مهمتر از این، سخنان خودِ عیسی (متی ۲۴؛ مرقس ۱۳؛ لوقا ۲۱)، رسالات و مکاشفه بیانگر این هستند که خدمتِ زمینی عیسی تنها یک مرحله از رسالتِ رهاییبخشِ دو-مرحلهای او بود. در حقیقت، جنگاورِ الهی بازخواهد گشت و مجازاتِ نهایی را برعلیه دشمنان روحانی و انسانی خدا با خود بههمراه خواهد آورد (مکاشفه ۱۹ : ۱۱-۲۱).
——————————————————————————–
The Messiah in the Old and New Testaments, edited by Stanley E. Porter, © 2007 Wm. B. Eerdmans Publishing Co., pp. 28-34
برگردان به پارسی توسطِ شاهپور برنابا جوینده صورت پذیرفته است (همراه با اندکی تغییرات و تلخیص). همچنین، ترجمهی برگرفتهها از عهدِجدید، از ترجمهی هزارهی نو اخذ شدهاند.
——————————————————————————–
بازگشت به آرشیو مربوطه: پیشگوییهای کتابِمقدس
——————————————————————————–